درباره

برای دیدن مهارت‌ها، تجربیات، تحصیلات، زبان‌های خارجی، پروژه‌ها، افتخارات و علاقه‌مندی‌ها، صفحه‌ی رزومه رو باز کنید.

درباره‌ی خودم

وی در خانواده‌ای مذهبی ...
من مجتبی‌م. مجتبی جوان. متولد شهریور 67، بیرجند (نه بجنورد، نه بروجرد، نه لبنان)، خراسان جنوبی. بالاخره وبسایت خودمو راه انداختم.

راهنمایی که بودم داداشم دانشگاه باهنر کرمان درس می‌خوند، جایی که خودم هم بعدش لیسانسمو گرفتم. بعضی وقتا میومد خونه و کامپیوترشو هم با خودش میاورد، پنتیوم بود فک کنم با ویندوز 98 و موس تیله‌ای. شاید از همونجا بود که عاشق کامپیوتر و برنامه‌نویسی شدم.

توی دبیرستان با پاسکال کار کردیم. هنوز اون محیط توی ذهنم هست. پاسکال، دوست‌داشتنی بود. بعد از اون تا لیسانس کلا برنامه‌نویسی کار نکردم، چون کامپیوتر نداشتم.

اما بهترین تجربه‌های اجتماعیم، توی دوره‌ی کارشناسی دانشگاه باهنر کرمان رقم خورد. عالی بود. بچه‌ها عالی بودن، خاطرات هم که دیگه تکرار نمیشن. توی این دوره، دوباره پاسکال رو به عنوان مقدمات برنامه‌نویسی پاس کردیم. ترم بعدش C++ رو پاس کردیم. زبون نسبتا خوبیه. هنوز هم بعضی وقتا باهاش کار می‌کنم. ترمای آخر بود که توی درس مباحث ویژه، طراحی وبسایت رو با HTML/CSS و ASP Classic کار کردیم. از این نسخه از ASP بعدا واسه یه پروژه‌ی تجاری کوچیک استفاده کردم. در همین حین، به منظور گذارن زندگی، کلیه‌هامو فروختم (الکی). ولی به منظور جور کردن پول ساندویچ و کافی‌میکس، سعی می‌کردم پروژه‌های فتوشاپ، فلش خدابیامرز، ترجمه، برنامه‌نویسی و ... رو انجام بدم.

بعد از لیسانس، ما رو اعزام کردن دانشگاه تهران. فوق‌لیسانس کلا دوره جالبی نیست. چون خیلی کوتاهه. ولی با انسان‌های باحالی آشنا شدم. کلا خوشحالم این مسیر رو طی کردم. توی این دوره، بیشتر با لاتک (LaTeX) کار کردیم. خیلی خوب بود. توی همین سال‌ها بود که C# رو بیشتر یاد گرفتم، یه زبون شسته‌رفته و ناز.

بین تسویه‌حساب با دانشگاه تهران که خیلی الکی بیشتر از 2 ماه طول کشید و اعزام به خدمت، من و داداشم تصمیم گرفتیم یه وبسایت خبرخوان برای رسانه‌های اطلاح‌طلب و اعتدال‌گرا راه بندازیم. این شد که وبسایت دمادم (damadam) بدون این که توی زمینه‌ی وب به صورت حرفه‌ای کار کرده باشم راه افتاد.

دمادم رو با PHP و MySQL پیاده کردم. تقریبا 3 ماه طول کشید. نسخه‌ی اولیه که قبل از عید 94 راه‌اندازی شده بود خیلی خیلی خام بود و فک کنم توی وبسایت archive.org باشه. ولی به طور عجیبی داشت خوب پیش می‌رفت. شاید بیشترین تجربه‌ای که شخصا توی این مدت کسب کردم، SEO و بهینه‌سازی بانک اطلاعاتی بود. واقعا مفید بود. شاید 3 یا 4 بار وبسایت به خاطر حجم بالای داده‌ها و کمبود منابع، از دسترس خارج شد و مجبور بودیم سرور رو ارتقا بدیم. در روز، نزدیک به ۱۰۰۰۰ خبر رو استخراج می‌کردیم. وضعیت از وقتی که محتوای اصلی خبر رو هم از منبع می‌کشیدیم بیرون، بدتر شد.

یه بار به خاطر بی‌تجربگی و یا بی‌فکری خودمون با وبسایت بازده به مشکل خوردیم. امیدوارم ما رو بخشیده باشن. مشکل از ما بود، حق با بازده. هنوز هم وقتی بهش فکر می‌کنم مو به تنم سیخ میشه.

بهترین رتبه‌ای که وبسایت دمادم توی الکسا بهش رسیده بود ۷۰۰ بود. البته بعدش به این نتیجه رسیدم که وبسایت الکسا ملاک خوب و مناسبی نیست. ولی با توجه به بازدید و درآمدی که با یکتانت توی تبلیغات داشتیم فهمیدیم که وبسایت داره خوب کار می‌کنه.

همه چیز از اواسط ۱۳۹۶ بدتر شد. ۲ ۳ بار شکایت حقوقی داشتیم. اواخر، یه بار به مدت ۱ ماه فیلتر شد (به خاطر یه مطلب که وبسایت منبع به خاطرش فیلتر نشده بود). جالب اینجا بود که هر نوع گزارشی که به ما می‌رسید سریعا نسبت بهش اقدام می‌کردیم. جالبتر این بود که به جای فیلتر کردن یک صفحه، کل دامنه رو فیلتر کرده بودن. بعدش تصمیم گرفتیم دیگه محتوا رو استخراج نکنیم. تمام این عوامل باعث شدن بازدید کاهش پیدا کنه. شکایت‌ها و شکایت‌های احتمالی در آینده، کاهش بازدید، افزایش قیمت سرورها (به ۵۰۰هزار تومن در ماه نزدیک شده بود) و بی‌حوصلگی خودمون (مدیریت و توسعه‌ی یک خبرخوان واقعا دیگه چیزی نبود که تغییری توی وضع زندگی بشریت داشته باشه)، ما رو به این نتیجه رسوند که دیگه باید بیخیال بشیم و اندر تیرماه ۹۷، دمادم رو متوقف کردیم.

بریم عقب‌تر. بعد از کارشناسی ارشد، در پاییز ۹۳ برای اولین بار با یک شتر هفت‌سر آشنا شدم. هر چقدر خواستم سربازی رو بپیچونم و نرم، نشد. امریه هم نتونستم بگیرم. نتیجه این شد که «بنا به درخواست نامبرده، 21 ماه در خدمت مایی برادر»، توجه کنید، بنا به درخواست خودم، وگرنه اونا کاری ندارن با ما! باید ۲۱ ماه رو در خدمت ۰۴ بیرجند می‌بودم. دقیقا ۶۴۰ روز. چیزی که سربازی بهم داد چند تا رفیق باحال بود. روزی هم که ترخیص شدم، پلاسکو اومد پایین.

بعد از دمادم، پروژه‌های دیگه‌ای (مثل یاب‌نت و ساروان) رو هم بردیم جلو و متاسفانه اون‌ها هم شکست خوردن. به نظر خودم، دلیل عمده‌ی موفق نشدن این پروژه‌ها، مشکلات مالی و نبود یه تیم منسجم بود. ولی من کم نمیارم.

همین!

درباره‌ی این وبلاگ

اگه اشتباه نکنم سال ۸۵ بود که برای اولین بار با وبلاگ‌نویسی آشنا شدم. همون سال یه وبلاگ با بلاگفا درست کردم و تقریبا هر مطلبی که خودم دوست داشتم رو منتشر می‌کردم. تجربه‌ی خوبی بود. بعد از اون دیگه با سرویس‌های وبلاگ‌نویسی حال نکردم تا این که blog.ir اومد. خیلی خوب بود. واقعا تمیز کار کردن. هنوز هم به نظرم بهترین سرویس وبلاگ‌نویسی توی ایرانه. بیشتر مطالبم توی blog.ir مربوط به دوره‌ی سربازیمه. یه جور دفترچه‌ی خاطرات بود برای دوره‌ی آموزشی.

الآن هم بالاخره تونستم کد وبسایتمو بنویسم و شروع کنم. قبلا با وردپرس کار کردم. ولی از اونجایی که دیگه با PHP و وردپرس حال نمی‌کنم واسه این وبسایت تصمیم گرفتم از ASP.Net Core استفاده کنم. بعد از ۱ سال، وبسایت رو از حالت پویا درآوردم و از 11ty به جای ASP.NET Core استفاده کردم. اینجوری نه بانک اطلاعاتی دارم و نه امنیت به اون شکل مهمه. از طرفی سرعت هم خیلی خیلی بیشتر شده. برای هاست هم از صفحات GitHub استفاده کردم. تنها هزینه‌ای که این وبسایت/وبلاگ داره، هزینه‌ی دامنه‌س.

چی و چرا می‌نویسم؟

کلا نوشتن رو دوست دارم. مخصوصا وقتی قراره با صفحه‌کلید این کار رو انجام بدم. دوست دارم تجربیات خودمو با بقیه به اشتراک بذارم. شاید مفید باشن.

تغییر یکی از موضوعات اصلی این وبسایت خواهد بود. تغییر توی هر چیزی، در جهت مثبت. البته بیشتر پست‌ها نظر شخصین و لزوما از دید همه قابل قبول نیستن. با این حال، از دید خودم درستن و ممکنه بعدا اون نظر یا طرز فکر رو یه نفر تغییر بده. بحث کردن رو دوست دارم.

از زیرموضوعات «تغییر» که شاید بیشتر از بقیه‌ی موضوعات بهش پرداخته بشه، بحث مینیمال بودنه. این موضوع توی زندگی خودم تاثیرات زیادی داشته و همونطور که از ظاهر وبسایت هم می‌تونید متوجه بشید، خودم یک مینیمالیستم (یا دوست دارم باشم).

اگه تمایل داشتید، می‌تونید با من در ارتباط باشید. خوشحال میشم.