فیلم 10 Cloverfield Lane، محصول 2016 آمریکا. توی وبسایت IMDb، رتبهی 7.2 رو به طور میانگین گرفته. من بهش 2 میدم و با این امتیاز میره توی لیست فیلمهایی که توصیه میکنم نبینید. به نظرم ارزش یه بار دیدن رو هم نداره واقعا.
ویژگیهای مثبت فیلم، دوربین و موسیقی متنش هستن به نظرم. البته موسیقیش خیلی تکرار میشه انگار. ژانر داستان، ترسناکه. کلا ژانر بدی نیست ولی این فیلم دیگه خیلی ماستا رو با قیمهها قاطی کرده.
ادامهی متن ممکنه داستان فیلم رو لو بده. اگه فیلم رو ندیدید بهتره دیگه ادامه ندید. اگه دیدید شاید خوندن بقیهی متن براتون مفید باشه.
یه زن به اسم میشل (Michelle) که به دلیل دعوا با همسر/دوستپسرش تصمیم میگیره اون و کلا شهر رو ترک کنه، توی جاده تصادف میکنه و توی یه اتاق از یه پناهگاه زیرزمینی به هوش میاد. این پناهگاه هم توی منطقهی 10 Cloverfield قرار داره.
شاید بشه چند بخش رو برای فیلم در نظر گرفت.
- از ابتدای فیلم تا زمانی که میشل تصادف میکنه.
- از زمانی که میشل به هوش میاد تا زمانی که میفهمه واقعا بیرون از پناهگاه یه خبرایی هست.
- اون مدتی که همه چیز گل و بلبله. لب کارون.
- از زمانی که میشل میفهمه این شخصی که نجاتشون داده (هوارد یا Howard) واقعا یه مشکلاتی داره تا زمانی که موفق به فرار میشه.
- بعد از فرار تا «تولد یک ابرقهرمان». خودم هم خندم گرفت.
شاید بشه گفت 4 بخش اول نسبتا خوب میره جلو. اون تعلیقی که وجود داره و اون حدسهایی که زده میشه و رد میشن جالبن. ولی باز هم جذابیتش زیاد نیست به نظرم. وقتی وارد بخش 5 میشیم تقریبا داغون میشه همه چیز. البته این تعداد زیاد تغییر فار لزوما بد نیستا. اینجا بد شده.
- چرا هوارد پای زخمی میشل رو بسته به زنجیر؟ اون که بعدش میاد باز میکنه. البته شاید برمیگرده به روانی بودن شخصیت. ولی عجیب بود.
- چرا مثل آدم توضیح نمیدی بهش که چه اتفاقی افتاده؟ چرا فیلمهای هالیوودی اینجوری سعی میکنن کش بدن؟
- میشل سعی میکنه هوارد رو همون اولای فیلم با عصاش ناکار کنه. واسه این کار میره پشت دیوار قایم میشه و منتظر میمونه. جالب اینجاست هر کی در اتاق رو باز کنه تقریبا کل اتاق رو میتونه ببینه. یعنی اگه دختره روبرو نباشه پس پشت دیواره. جای دیگهای واسه مخفی شدن نیست دیگه. نمیدونم چطور میخواست با این نقشهش موفق بشه.
- میشل و دومین پناهنده به اسم امت (Emmett) سعی میکنن لباس ضد آلودگی بسازن. یا خدا. جالب اینجاست که اینو هم در نظر گرفتن که هوارد متوجه نمیشه. موقعی هم که دارن کار میکنن در اتاق کلا بازه. فقط بر اساس صدای توی راهرو رفتوآمد هوارد رو رصد میکنن. چی بگم.
- وقتی میشل میخواد لباس رو قایم کنه، ماسک لباس رو میبره میذاره توی دریچهی کولر. بذار زیر بالش خوب. بذار زیر همون تشک. کولر آخه؟
- این که شخصیت اول داستان خودش توی کار لباس دوختنه خیلی خیلی دیگه خاصه. دقیقا همون شخصیه که لازمه تا بتونه فرار کنه. البته همونطور که میبینیم هیچ آلودگی هم توی هوا وجود نداره. ولی خوب.
- Iron Man اینجوری نتونسته بود برای فرار خودش لباس درست کنه.
- بازیها زیاد خود نبود. ولی توی بعضی موارد عجیبه. مثلا میشل 2 دقیقه بعد از اینکه هوارد امت رو جلوی چشمش میکشه، با دونستن این که بعدش قراره جسد رو بندازه توی اسید، داره لباس خودش رو نهایی میکنه. نه لرزشی. نه رعشهای. کاملا راسخ. در همه حال. یا با این که میدونن احتمالا خیلیا مردن همشون میخندن و خوشن.
- هوارد که اون زیرزمین رو ساخته فکر نکرده چند تا ماسک و لباس مخصوص هم بخره؟
- دیالوگهای هالیوودی در اوج ترس و ناباوری: «Oh come on.» الآن وقت مسخرهبازیه؟ میان پارهپورهت میکنن بدبخت.
- میشل که کمتر از 10 دقیقهس با مریخیها آشنا شده، در دقیقهی ۹۰ میتونه یکی از سرکردگان رژیم منحوس مریخی رو با یه کوکتل مولوتوف دستساز از جنس مشروبات الکلی ناب که داخل ماشین به صورت اتفاقی پیدا میکنه منحدم کنه. حتی کبریت هم اونجا بود. یا خدا. آقای کارگردان؟ طبیعیه. روزانه هزار مورد اینجوری داریم.
- آخرش هم که میشل که به قول خودش همیشه فرار میکرده، تبدیل میشه به یک جنگنده، قهرمان، پهلوان، دلاور. بابا جان بذار عرقت خشک بشه. فکراتو بکن. شاید توی روز اون مریخیها ترسناک باشنا.
- واقعا بعید نمیدونستم که اون آخرای فیلم که میشل داشت توی جاده رانندگی میکرد همینجوری الکی بیفته توی چاله، صرفا برای اینکه یه راه دیگه برای ترس و تعلیق رو هم تست کرده باشن. ول کنید دیگه.
- صدای در اتاق چرا اونجوری بود؟ انگار صدای جیغ یه دختر رو هم باهاش قاطی کردن عمدا. که چی آخه؟ کر شدیم.
خلاصه این که نبینید.
میتونی نظرتو از طریق ایمیل / تلگرام / اینستاگرام برام بفرستی.